۱۳۸۹ مرداد ۲۳, شنبه

ادب از که آموختی؟ از افتخاری

حسین زمان عکسهای فراموش نشدنی افتخاری و عصار رو در وبلاگش گذاشته و موسیقی درباری رو کوبیده. اون پایین تر یکی به اسم علی51 هم خاطره ای از انتشار آلبوم یاد استاد انفتخاری نقل کرده:
"افتخاری در مصاحبه با برنا گفته برای خدا خوانده،یادم نمی ره خانم دلکش(به واسطه ی آشنایی که با ایشان داشتیم) وقتی کاست یاد استاد منتشر شد از شدت ناراحتی در بیمارستان بستری شد.(از تدفین او در قطعه هنرمندان بهشت زهرا جلوگیری شد-چون مثل افتخاری مودب نبود-و بنا به خواست فرزندش وی را در امامزاده طاهر کرج به خاک سپردند.)(آخه افتخاری گفته بود با احمدی نژاد روبوسی کرد چون ادب حکم می کرده) .
این آقای افتخاری که برای خدا می خواند در اون کاست و خیلی دیگر از کاست ها به راحتی آثار دیگران رو خواند(شما بخوانید دزدید)(خودش که می گفت بازخوانی،مثل محمد اصفهانی) . .
از هنرنمایی استاد همین بس که،طی چهل و پنج دقیقه یه کاست شصت دقیقه ای می ده بیرون!!"
 =-=-=-=
علیرضا افتخاری! اولندش مصاحبه با بُرنا خودش دومین کار ضد انسانی است که کردی. بعدشم در توجیه حرکت پاچه خواریت برگشتی گفتی که من کلا خایه مالم آقا جان. دیگه رئیس جمهور که جای خود داره!

نفهمیدم این چیه که گفتی:"هنر و موسیقی که بحث جناحی نیست که آدم این طرفی باشد یا آن طرفی. هنرمند اصلا با سیاست کاری ندارد. من همه جا همیشه حضور داشتم. همه را هم یکسان دوست دارم، چون من جناحی نیستم. "
یادم نمیاد کسی از شما خواسته باشه که جهت گیری سیاسی بکنی. اتفاقا برعکس شما که چشمهات رو به زندانیان وجدان بستی لطفا هیچوقت قاطی سیاست نشو. ولی بعنوان کسی که "خودش را هنرمند میشمارد!"، نباید که دور و برت رو، جامعه ات رو و لااقل وضعیت هم صنف هایت رو یه نیم نگاهی بنداری؟ توی این جو خفقان میری خودشیرینی میکنی آخه؟ توقع داری که جامعه هنرمندان و هنردوستان هم برایت سوت و کف بزنند؟ نه داداش! خایه ها رو عوضی مالیدی! هنرمند اگه مردمی نباشه کارش زاره! میگی نه خودت بشین و ببین.
سهراب بخاطر سیاست کشته نشد. بخاطر طرز فکر کسی کشته شد که قربونش رفتی و میری.
هیچوقت تو رو هنرمند نمیدانستم و خوشحالم که از امروز آدمای بیشتری تو رو هنرمند نمیدونند.




۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

راه اندازی مجدد وبلاگ Sex Murder Art

نمیدونم یادتون میاد یا نه. اون اواخر داشتیم به دورانی که الف نون شهردار تهران بود نقد میکردیم (پارچه نوشته های خ. ولیعصر با مضمون آقا خیلی مخلصیم، سیب بیا گلابی نیا و ..) که مدیر محترم پرسین بلاگ زد و وبلاگ ما رو ناکار کرد. امروز شهردار سابق برای دومین بار متوالی با رای اکثریت قاطع مردمش کسی شد که نوه خمینی بهش میگه آقای رئیس و مدیر پرشین بلاگ هم داره تو زندان آب خنک میخوره؛ شاید هم آب گرم. اون موقع ها اول رفتیم توی گیره و زوزه با بروبکس اون موقع مثل تزاد، سوئیت کما (خودکشی کرد)، همین حسین درخشان (زندانی) و گمونم عصیان هم بود (الان تو بالاترین) میشستیم و هر چی میخواستیم مینوشتیم. جماعت غیر خودسانسوری بودیم که اگر چرندی هم میگفتیم چرند همدیگر را میفهمیدیم. منتها گذشت و ما هم بیخیال شدیم تا اینکه دیدیم یه بابایی به اسم علیرضا رضائی داره خوب مینویسه که اون هم مثکه دوماه پیش رفت و پناهنده شد. این شد که عرصه را خالی دیدیم و گفتیم بازم شروع کنیم به کس پراکنی. . پس از همینجا مقعد خودم را گرامی میدارم و به خشکه مذهبیونی که حشر راه گوزشون را بند آورده عورت خود را یکبار دیگر نشان میدهیم. برای شروع یک سایت مناسب را خدمت امت شیشه باز معرفی مینمائیم: