آرشیو نیمه اول 82





پری کونده


اولا بگم که يه خواب سورئال ديدم خداااااا.
کل کل از عربها آغاز شد؛ زمانيکه گفتند:‌ الله اکبر. (سه تا لام داره، از خداهای قبلی هم بزرگتره!)
صبح جنده های برادرم بيدارم کردند، شب سوسکهای آفريدهء برادرم سربه زير و ته به هوا دنبال شاخکهاشون ميرفتند.
از شدت بی حسی چيز شدم‌ (نتونستم چيزو حس کنم!)
چقدر دوست داشتم يه جمجمهء انسان داشتم، از دو تا گوشش بعنوان جاسيگاری دولبه استفاده ميکردم، تو حفرهء چشماش سيگارمو خاموش ميکردم. رو دندونهايش حشيش بار ميزدم، بعد از حفرهء بينيش توی سيگارم پرش ميکردم؛ ولی فعلا که بايد برم اين خاکسترهايی که ريخت رو زمينو جمع کنم.
اين کتاب خاکستر ناتمام هم خيلی حال داد.
پراکندگی من خودبخود مرتب ميشه.
نوشته های پيارسالمو ديد ميزدم ديدم نوشته بودم : من مرگ گريزم پس هستم.
هرروز که بيدار ميشم، بجای پاشدن از سرجام دلم ميخواد يه گوله تو مخم خالی کنم. نااميد نيستما.
من هنوز خورهء ديمونيا دارم.
پشممم (پوز الله رو زدم!) از بابت perfect harmony در حال فر دائمه.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:٢٠ ‎ق.ظ روز جمعه ٢۱ شهریور ،۱۳۸٢
تگ ها :

درى برى


دو قبضه شعر Slayer ترجمه شده كه شما رو هدايت به امر ميكنم به خووندنشون :
 Raining Blood تو وبلاگ bloodline و Bloodline تو وبلاگ Zahhak كه توى اين دومى كلى ديگه م ترجمه و تفسير كرده: Gemini , Raining Blood , Seasons in the Abyss و Darkness Of Christ
=-=-=-
يه مشت كتاب از سورئاليستهام اومده به بازار:
 خاكستر ناتمام رُنه شار
            كه مسخره هاى دلقك روش زدن با همكارى مركز بين المللى گفتگوى تمدنها و تنها كارى كه در اين زمينه كردن، اين بوده كه دوزبانه س كتابه بخاطر همين جنس كاغذارو گلاسه كردن، قيمتشم خفنى رفته بالا. ۳۰۰۰ تومن.
 هفتهء مقدس لوئى آراگون
            اينم از اون كتابهاشه كه منتقدا ميگن نه سورئاله نه رئاليسم سوسيال؛ البته خودش ميگه كه هم سورئاله هم پايبند به حزب سياسيش بوده. اينم كه دوجلدشو كردن تو يه جلد شده يه كتاب هزار صفحه اى. ۶۲۰۰ تومن.
=-=-=-
يه كنسرت Jazz Rock م فرداس تو تالار فارابى. trio ه كه تو بروشورشون نزده كى چه سازى مىزنه. من و devil's dance و آموزنده كه اونجائيم.البته trioى تماشاچيهاييم.
=-=-=-

تو کسوف پيداش کردم لينکشو. بد چيزی هم نيس. می ارزه به اينکه يه ميل بزنى واسشون.
=-=-=-
 جالبه ريدمان بازى هنوز ادامه داره. شهاب گه زده به طرفداراى شادمهر عقيلى. دمش گرمه اونم، مخصوصا كه من يادم نبود ۹ شهريور سالمرگ فرهاده...
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٢٠ ‎ق.ظ روز یکشنبه ۱٦ شهریور ،۱۳۸٢
تگ ها :

باتری خيانت


 يکی از جمله هايی خوشم مياد که دوتا معنی داشته باشن؛ مثل : تو صد برابر من ميفهمی، من هيچی نميفهمم.
 يکی هم از دو تا جمله که يه معنی بدن؛ مثل: راست کردی که فلان کارو بکنی = مايلی که فلان کارو بکنی
ولی اينا به کنار، من اين جمله رو دوست دارم:‌
 آينه! تو از کجا ميفهمی که عوض شدی؟
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٢٦ ‎ق.ظ روز شنبه ۱٥ شهریور ،۱۳۸٢
تگ ها :

 


من ديگه ميخوام حال بدم به موزيچ. سر همين موضوع اينو گذاشتم اونجا، بعد ديدم نياز به نظر ملت دارم؛ اينجام گذاشتمش.
قضاوت كنيد : مثكه n سال پيش، گروه The Kinks از گروه The Doors شكايت كرده كه آهنگ Hello, I Love You شون كه جزو اولين آهنگهاييه كه تويش از افكت fuzz براى گيتار جلقى استفاده شده؛ رو از آهنگ All Day And All Of The Night كينكس دزديدن.آهنگها رو مىذارم، مىخوام نظر بدين بنظر شما ميشه گفت كپى بردارى شده يا نه؟


 Title : All day and all of the night(200 KB
Artist : The Kinks


Title : Hello, I love you(150 KB
Artist : The Doors
=-=-=-
امروز کسخله با شلاق+کون سرچ زده اومده اينجا. چند روز پيشم يکی زده بود gay+تعارف !!! يكى هم زده بود كير مىخورم (از اين بابت وبلاگ من دومه!)
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱۱:٠٢ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱۱ شهریور ،۱۳۸٢
تگ ها :

يادمان امام


من امروز هر چيزی که ميتونست شگفت انگيز باشه رو ديدم.
 دی وی دی مخمل آبی
 يه آمبولانس که وسط خيابون سرنشيناش پياده شده بودن و رفته بودن بالا سر مريض
 يه بزرگراه که تهش بن بست بود
 کانون اصلاح و تربيت
 يکی از رفقای رفقا که بيخودی ديديمش و پريديم خونه ش سازبازی
 تقاطعی که همهء چراغ قرمزاش هميشه روشن بود
 مراسم عروسی وسط ميادين شهر (ميدون نور و ميدون المپيک)
که اين آخری شايد اعتراض خودجوش مردم بود برای اينکه وسط ۷۲ تا ميدون شهر نيان شهيدارو چال کنن.
=-=-=-
 ميگم دقت کردي مقامهای حکومتی ما رو رويهم جمع ببندی ميشن گربه نره؟ يکی چلاقه. يکی تازه داره پشمش در مياد. يکی بی خاصيته. اصلا بهتر نيست عوض اينکه بگي نقشهء کشور شبيه گربه س بگي گربه نره؟ منظورم گربه نرهء خودمون نيستا.
=-=-=-
گرايش من اينه که به تخممه همه چی. و اين به تخمم بودن هم به تخممه، در نتيجه حتی مجبورم نيستم که چيزی به تخمم باشه.البته شما خواننده های اينجا روی تخمای من جا دارين(يعنی اينکه کيرمين). (چيه؟ بهتر از اينه که بگم رو سرش جا دارين که)
شانس کيری يعنی اينکه ديروز تازه بری توی وبلاگ همايش بزرگداشت لوئيس بونوئل.
=-=-=-
 جريان اينم که ملت ميگن من اونجا (که بستنش) رو مينويسم رو هم فهميدم از کجا آب ميخوره؛ از پدر سگی که از من خيلی متنفره و فکر ميکنه فقط منم که ازش متنفرم.راستی ای کسی که اونجا رو مينويسی خواستی جای جديدی بزنی يه ندا بده معرفيت کنم که خيلی باهات حال ميکنم.
=-=-=-
نقل از Dark Side Of Me :
خیلی احمقانست که آدم تو قبرستون دنباله مرده هاش بگرده.حتی اگه به فرص محال بعد از مرگ از آدم چیزی بمونه، تو بهشت زهرا حداقل نمی مونه
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:٤٩ ‎ق.ظ روز شنبه ۸ شهریور ،۱۳۸٢
تگ ها :

Recognize me motherfuckers


در پی ارسال پستی در وبلاگ PunkBitches مبنی بر اينکه من دارم AntiMusic رو مينويسم  بايد بگم؛ تنها کسی که ميدونه من اونجا رو نمينويسم خود AntiMusic ه!!! و در راستای اين حماقت که بزرگترين گناه Satanist هاست بعد از خود Satanist بودن؛ گفت و شنودی که بين من و يکی از بچه ها انجام شده است را با هم ميخوانيم :
 - چرا جمعيت دخترا تو ايران اينقدر از پسرا بيشتره؟ (در حدود ۴ برابر)
 - بخاطر فرار مغزها!
 - خوب اگر درست فهميده باشم شما داريد ميگيد که ...
 - بله.
 - پس چرا قبولی دخترها در دانشگاهها اينقدر از پسرا بيشتره؟
 - بخاطر جمعيتشون!
-=-=-=-=-
يه فرضيه ای هم اختراع زدم بگم :
 اونقدر اين شوخيهای  Ironic (يه چيزی بگی منظورت دقيقا برعکس همونی باشه که گفتی) زيادتر ميشه و اونقدر دنياهای آدمها از همديگه مجزاتر ميشه که تا چند سال ديگه هيچکی منظور طرف مقابلو نميفهمه.
 - منبع : مخ گوزيدهء من
=-=-=-=-=
مجددا ميگم که به Anti Music سر بزنيد. جای خنده ايه.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٥:٢٠ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۳ شهریور ،۱۳۸٢

سر و صورتی آب بزن۲


 يه جملهء جديد مثل اون يکی پايينی که فقط روی خط سهء کيبورده با کمک رفقا سرهم کرديم که به استحضار ملت هميشه موءمن ميرسانيم؛ اينم خوبيش اينه يه جورايی ترجمهء <آهنگ پايان تعريف شدهء گروه دربهای تعريف شده> س.
<‌‌بابايی! مممم؟ ميکشمت! مامانی! آى ميگامت تا شب.‍‍‌>
=-=-=-=-
اى كسانىكه به اين وبلاگ سر مىزنيد، اگر ميدانستيد چقدر به دو تخم من هستيد، هر آيينه از شوق جان ميسپرديد.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:۱۸ ‎ق.ظ روز دوشنبه ٢٧ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

سر و صورتي آب بزن


امروز اونقدر اين ويندوزه منو سر بالا اومدن گاييد که مجبور شدم بشينم فکر کنم! و به اين نتيجه رسوندمش که يکی از طولانيترين جمله هايی که ميشه روی يک خط کيبورد تايپ کرد اينه :‌ {ای کسکش لاشی کس بگی ميکنمت} خوبی اين جمله اينه که همهء دکمه های رديف سوم بکار گرفته شده توش. فقط اشکالش استفاده از space است كه اونم به بزرگی مقعدتون ببخشيد.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٠۳ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ٢۳ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

گفتيم که بگيم


خون گلاسه با نی طبيعیخون گلاسه با نی طبيعی

Blood CUM
! اسم اورجينال ترک Sex Murder Art که بخاطر کيری بازيهای مدير توليد و اين کس کلک مسئولا اسمش عوض شد.
. Sex. Murder. Art
Caught
گرفتيش
Now you're mine
حالا مال منی
I am the master of your whipping time
من ارباب وقتهاييَ م که شلاق ميخوری
The smile
لبخند
On my lips
رو لبم
The look of horror on your face
نگاهی گرخيده رو چهره ت
Self
Justification
خودم رو توجيه ميکنم
Can't rid the sexual fascination
ولی از شر جذبهء سکسيت نميتونم خلاص شم
Can
ميتونی
You deny
انکار کنی
My face of pleasure the gleam in my eye
صورت راضيم و برق چشمام را؟

You're nothing
تو هيچی نيستی
An object of animation
يه شئی ای توی نقاشی متحرک
A subjective mannequin
يه مانکن خيالی ای
Beaten into submission
که به زور فرمانبردارت کردن
Raping again and again
تجاوز دوباره و دوباره

Shackled
به زنجير بستنت
My princess
ای شاهدخت من
Dangling in distress
تو درد و اندوه ميلولی
Here
اينجا باش
To discipline
تا نظم برقرار باشه
My sole purpose never ends
مقصود انحصاريم پايانی نداره
Bleeding
خونريزی کن
On your knees
روی زانوهات
My satisfaction is what I need
فقط ميخوام ارضا بشم
The urge
با اصرار
To take my fist
چيزی که مشتش کردم را
And violate every orifice
بردارم و توی هر سوراخی بکنمش

You're nothing
An object of animation
A subjective mannequin
Beaten into submission
Raping again and again

Slaves to my torment
بنده های شکنحهء من
Scream to your heart's content
هر چی تو دلته جيغ بزن
Time and time again
بازم دوباره و دوباره
Pleasure in inflicting pain
لذت توی درديکه ميکنتت
Power so intense
قدرتی بغايت شديد
Trying to circumvent
تلاش ميکنه که بگريزد
Unadulterated battery
ايراد ضرب و جرح محض
Manipulated reality
حقيقت دستکاری شده
God is dead - I am alive!
خدا مرده. من زنده م!
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:۳۸ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٢۱ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

 


چ.م. چ.م. چمه؟ چارلی منسونمه.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:۳٢ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۱٥ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

خارش بينی


رهبر ارکستر دستش را بالا مياورد. کاغذ ديواريها پاره ميشوند.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:٢۸ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ۱٤ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

تيریپ murder داری؟ نه clip شو ندارم.


 ايمان قاتل يه پيام گذاشته بود که اينجا به همه چی ربط داره الا اسلير. خوب راست ميگه؛ تنها ربطش اينه که يه Slayer fan مينويسه توش. وگرنه من هر گهی دلم بخواد توش ميخورم. در عوض پارسا يه چيزايی راجع به Slayer نوشته. در ضمن توی راک نما هم يه نقدی از شعر Bitter Peace گذاشتن که اگه يادت نمياد کدوم آهنگه؛ اين تيکه ترجمه شو ميذارم بقيه شو خودت برو بخوون :
There is no conscience in this world, that can be reached for peace
هيچ وجدانی در اين جهان نيست که بتواند به سوی صلح دست دراز کند.
منم يه خورده کسشر بگم. يکی اينکه tom araya چی گفته؟ در مورد اينکه چرا اينهمه چيزهای اضافی و رديف و bonus track برای ژاپنيها ميدی؟
گفته برای اينکه طرفدارای ژاپنی رو تشويق کنيم که بجای اينکه جنس وارداتی که ارزونتر است را بخرند؛ بروند release ژاپن رو بخرن.
يکی هم جوابش در مورد اينکه گفته بوده : من يک بار زاده شدم و کاتوليک زاده شده ام؛ ديگر هم زاده نخواهم شد و ايمانم رو از دست نخواهم داد . و ازش پرسيده بودن : منو گيج کردی منظورت چه ايمانيه که توی تمام زندگيت ميخوای همرات داشته باشی؟
جواب داده : my belief in god!
البته اگه بخوايم خوشبين باشيم؛ ميتونيم بگيم god رو با حروف کوچک نوشته.
=-=-=-=
بازم مثل هميشه منو از ليست موسيقی حذفم کردن؛ البته اين از افتخارات منه.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٢٢ ‎ق.ظ روز شنبه ۱۱ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

هيچی


  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٤٩ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ٧ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

new fucking weblog


الان اومدم ببينم جريان چيه، توی ليست آپگريد شده ها، يه اسم باحالی ديدم، رفتم توش ديدم قشنگ حرفهای دل منو زده. بريد ببينيدش AntiMusic.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٤٥ ‎ق.ظ روز شنبه ٤ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

شعار هفته صفحات آخر کتاب تعليمات اسلامی سالهای راهنمايی


فقط مشروبات سکرآور
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:۳٤ ‎ب.ظ روز جمعه ۳ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

 


Now I'm there
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٠٧ ‎ب.ظ روز پنجشنبه ٢ امرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :

 


Now I'm here
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٤:٥٢ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ۱ امرداد ،۱۳۸٢

اخبار بی جهت


به حق کسشرهای نشنيده :
۲۲تير
به گزارش ايسنا، وزارت پست و تلگراف و تلفن اعلام كرد: در پيگيري اخبار رسانه‌ها پيرامون بسته شدن (فيلترينگ) دو سايت ”پرشين بلاگ” و ”بلاگ اسپات” مشخص و محرز شد كه اشتباه از شركت خصوصي ”پارس آن لاين” بوده است.
بنا به گزارش، براساس ابلاغيه‌ي كميته‌ي تعيين مصاديق (مصوبات شوراي‌عالي انقلاب فرهنگي) تنها بنا بود تعداد اندكي از هزاران وبلاگ اين سايت‌ها بسته شود، اما شركت ياد شده نسبت به مسدود كردن كل دو سايت نامبرده اقدام كرده كه بلافاصله از سوي وزارت پست و تلگراف و تلفن دستور بازگشايي سايت‌ها صادر و به شركت ”پارس آن لاين” نيز تذكر اكيد داده شد، اگر در اعمال مقررات دقت نكند، مستوجب برخورد قانوني است.

۱۹تير
متاسفانه از ساعت 20 ديشب، دسترسي به وبلاگهاي سرويس پرشين بلاگ و همچنين بلاگ اسپات با ISP هايي كه از سرويس ديتا شركت مخابرات استفاده مي كنند، مسدود شده است
دارن گه اضافه ميخورن ديگه. برای اينکه سهميهء گهشونو قطع کنين برين اينو از تو ضايه بخوونين.
به تخممان که وبلاگهايمان را آزاد می کنيد يا نه
امروز توی اين فکر بودم که يه زنو چطور ميشه اعدام کرد؟
ديدم بجای صندلی؛ واسه اينکه از زمين بلندش کنی، ميتونی کير بکنی توش. بعد طرف مجبوره تا ابد تو رو شق نگه داره وگرنه...!... حالا جريان هزار و يک شبه..
کيرم توی متاليکا از ختنه گاهم تا خنده گاهش. و خاندان و طرفدارانش هم همينطور. هنوز يک نفر آدم حسابی نديدم که با متاليکا حال کنه مخصوصا بعد از تری که سال ۹۵ زد.
پارسا Iran Rock Fans هم داره باز مينويسه.اولش به متاليکا ريد. حالا هم به اونايی که اون ۲،۳ نفرو نميشناسن! شانس آوردم اونا رو ميشناسم وگرنه کون منم جر ميخورد اين وسط...
فحش هفته‌:
 بدترين فحشها رو روی ديوارت با دستخط زنت(ميتوانيد مادرت و خارت و etc. رو بکار ببريد) شاشيدم.!.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:۱۱ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ٢٦ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

بيکيری و بيکاری


خدا، خدا خدا خدا خداااا خخخخخخخدا هی خدا خدددددددددددداخخخخخخخخخخخخداخداخداخداخداخداخداخداخخخخخخخخخخخخخدا خخدا خداخداخ با توام خدا خخخخخخخخخخخخخداخخخخخخخخخخداخداخداخداخ     خداخ دخا دخا خداخدا خدا خدا خدا خداخ داخداخداخداخ خدااااااااااا.
بعد از اينکه کلی صداش زدم؛ بالاخره برگشت. نگاهم کرد. اونوقت بهش گفتم : بغل دستيتو صدا بزن باهاش کار دارم.!.

=-=-=-=
راستی ميدونين آهنگ {منو با خودت ببر} گوگوش، منظورش با کيه؟ نميدونين؟! سيفون رو ميگه ديگه.
=-=-=-=
آره پارسا، من خودمم هوس کرده بودم بعنوان يه سرگرمی جديد برم هر چی وبلاگ کيری گهه بخوونم و اگه حال نکردم شروع کنم به ريدن بهش. مسخره بازی خوبی ميشه... منتها اونقدر زيادن نميدونم با چی شروع کنم! پس کونيا آماده باشيد...
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٤٠ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ۱۸ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

‌Black Flag


کيرم تو sharemation بمعنی خاص کلمه. اگه گذاشت 4KB آپلود کنيم. بيشترش از خاصيت اين اديتور کيريه.
اين عکس سکسی رو مشاهده کنيد :
Black Flag
راجع بهشم هيچی نميگم، چون ميخوام بندازم تو موزيچ. و بريد توی اين گهدونی که بهتون ميگم. جای پانکيه. هرچند ما ايرونيای بی بضاعت نميتونيم چيزی بخريم ازش ولی چند تا فيلمهای تخمی گذاشته Trailer شو تماش بزنيد.
Screen Edge
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٥۳ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱٧ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

ول کن معامله


بابا خفنيزم. چه گه بامزه ای شده اين اديتور پرسين بلاگ. فقط يه ربع طول ميکشه تا بياد.
کسمالی  ارض شخصيتی  هويت به گوز رفته
 بابا پياز  شاش  نمودی
 ماما نعناع   سرگرمی مخلصانه  بييخچال
 دادا هويج  زردهء زاغارت  چلغوز
 کاکا چغندر  سرگين  پی پی
 پستون بی درد  مرفه بی دماغ  شيطون گازانبر
بيب بيب ظالم .
ﷲ ®. ابليس يقه دراز!!!!
پسر
گل پسر
گه به قبرت
  • کالباس
  • کونترباس
  1. عجب پستی شد
  2. فهميدی جنده؟
  3. کونی!

Run Run Run
Soon Soon Soon
Burn Burn Burn
Sooon, Moooon
hala harchi...
کونبتوان دومبنای شش
 
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:۱٥ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۱٧ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

لينچ

يکی از فاميلها ميگفت: مواد مخدر بارهای اول و دوم نميگيرن. چونکه بايد قلق آزاد کردن مخ بياد دستت. خوب؟ حالا مواد بهت نميرسه. تا يه مدتی فيدبک داری. ولی بعدش ديگه خبری از فيدبک هم نيست. حالا کاری که بايد بکنی اينه که فقط اون قلق رو بخاطر بياری. انگار يه بار ديگه مصرف کردی.!.

چه باحال. من هی دلم ميخواست ببينم متن شعر ياردبستانی من چيه، چند وقت پيش گفتم ميرم توی وبلاگها ميسرچم يکی ميذارتش ديگه. بعد ديدم آنارشی (م.اهريمن) يه مقايسه ای با ای ايران کرده ازش که حال داد. بعد تهش هم ديدم لينک داده بود به Secret Notes که بسا جای رديفيه. منو ياد کتاب آشپزی آنارشيستها انداخت همونی که تو فيلم بولينگ برای کلمباين؛ پسره که بهش تهمت ميزدن که بچه ها رو کشته تو خونه ش داشت.

درضمن موزيچ رو از دست نديد. منم منتظرم اين ويندوزم رو فارسی کنم برم بنويسم توش. کير و خايه م تو کون گشادشون، يه ف/e ميذاشتين اينقدر کون من پاره نميشد.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٢٠ ‎ق.ظ روز دوشنبه ۱٦ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

يه آهنگ از Woodstock 69


من همينجوری تو کف رقص اين Joe Cocker ام . اين شعره هم از خودش نيس گمونم.
WE'RE DANCING OUR OWN DANCE
IT'S A BEAUTIFUL ROMANCE
AND NOBODY CAN TELL US HOW TO MOVE
WE'R NOT CLOSE ENOUGH TO TOUCH
THAT DOESN'T MATTER MUCH
'CAUSE OUR SPIRITS ARE CONNECTED
AND WE'RE NOT JUST PASSING THROUGH
=-=-=-=
اينم آهنگ With a little help from my friend

تکستش
What would you think if I sang out of tune,
Would you stand up and walk out on me?
Lend me your ears and I'll sing you a song
And I'll try not to sing out of key.

Oh, I get by with a little help from my friends
Mm, I get high with a little help from my friends
Mm, gonna try with a little help from my friends

What do I do when my love is away
(Does it worry you to be alone?)
How do I feel by the end of the day,
(Are you sad because you're on your own?)

No, I get by with a little help from my friends
Mm, I get high with a little help from my friends
Mm, gonna try with a little help from my friends

Do you need anybody
I need somebody to love
Could it be anybody
I want somebody to love.

Would you believe in a love at first sight
Yes, I'm certain that it happens all the time
What do you see when you turn out the light
I can't tell you but I know it's mine,

Oh, I get by with a little help from my friends
Mm, I get high with a little help from my friends
Mm, gonna try with a little help from my friends

Do you need anybody
I just need someone to love
Could it be anybody
I want somebody to love.

Oh, I get by with a little help from my friends
with a little help from my friends.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:٢٥ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٢ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

خاطرات

ديشب يکی موقع خواب تو گوشم نجوا کردش که« جواب درستی نميده. » منظورشو نفهميدم.
چند روز پيش يکی ميگفت زمان شاه کسی تخم نميکرد بره باشگاه بيليارد. يعنی آدمهايی که مثل ما زير ۱۸ سال داشتن، کونشون ميذاشتن و ما اينو حس ميکرديم و نميرفتيم.
امروز توی يه باشگاه بيلياردی که مدتی بخاطر سرو آبجو بسته بودندش بودم که ديدم سردرش زده : هذه من فضل ربی (که احتمالا منظورش اين بوده که شرط بندی آزاده). بعد تويش يه فسقل بچه هه بود داد زد سر رفيقش: کيرم تو مذهبت.
امشب آفتاب از حوصله ش سر رفته بود، از گوشه موشه های اين جاسيگاری چهارطرفه ميريخت پايين. چقدر هم سرد ميريخت. دلت ميخواست دستتو بگيری زيرش دعاش کنی.
ذهن من پر از يادم رفته ست. قبلا ها آدرسهای بهتری ميذاشتم برا چيزايی که نميخواستم يادم بره.

چه ريده مونی رو دوست داری به دندون بکشی؟

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:۳۸ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٢ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

فيلمبرداری از مجالس عروسی

من امروز از اين بابت خوشحال بودم که مجبور نيستم توی تعبير خوابهايم زندگی کنم. زير نور خورشيد لبخندم کش ميومد و پروانهء سفيدي از کنارم ميپريد. لبخندم آب ميشد و لباس سياههامو خيس ميکرد و من يه جور آزادی تخمی رو ميسوهيدم (حس ميکردم) .
-=-=-=-
غير از فاحشه؛ خانم باز و xxxxx31xxxxx رو هم بستن. ببينم کامران، خبری تذکری کيری چيزی نشونت ندادن قبلش؟
-=-=-=-
کاندوم پاره تو بغل پتياره
با خنده رو گونهء جفتشون
خوشحال و خندوون و مريض
ميدويدن دنبال تخم آقا دزده
-=-=-=-
حشيش ميکشی؟ گه ميخوری. کيليمانجارو بخوون.
-=-=-=-
فحش هفته

Bob Dole وقتی داشته رئیس جمهورهای اسبق آمريکا (Carter, Ford و Nixon) رو که در صحن کاخ سفيد کنار همديگه وايستاده بودن، ميديده ميگه:"There they are. See no evil, hear no evil, and evil."
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٢٠ ‎ب.ظ روز یکشنبه ۸ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

ميهمانخانهء مهمان کُشِ روزش تاريک



آقا من رفتم مرگ بر دين، بعد ديدم لينک داده به يه اسم آشنا rain coat که اونم لينک داده بود به اين تصويرهای تار عنکبوتهايی که مواد زدن. اينجا. خيلی خنده بود. دم همهء اين وبلاگها که رديف کردم گرم. دم خودمم گرم که رفتم ديدم.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٧:۱٩ ‎ب.ظ روز شنبه ٧ تیر ،۱۳۸٢
تگ ها :

بفرمااين ( در معنی اينو بخور - خوانده شود بفرمايين)

ميخوای جای من وايستی؟ تعريفشو زياد شنيدی هان؟ ميخوای پاتو تو کفش من بکنی؟ بشی خود خود من؟ فقط من هزارپام ها. اشکال نداره که؟

is everybody IN?
is everybody IN?
is EEEVerybody IN?
the cremony is about to begIN

WAKE UP!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

من امروز خواب رديفی ديدم. و در نهايت فهميدم آدم بسيار خسته خيلی راحت ميتونه جای خواب و بيداری رو با هم عوض کنه. اونوقت برو کون گشادگری کن.
خوابه باحالی بود. verwandlung نشسته بود رو يکی از صندليهای اتاق. اين وسط يه بچه کوچولوهه ای بود که ميخواست بره رو اعصابمون. ولی خوب اعصابی نداشتيم که ما. پس نميتونستيم چيزی سوار اعصابمون کنيم. بعدش خوابه شد بيداری. البته يه طور کسشری. بعد دوباره شد خواب و همينطوری سينوس وار... دو تا فرشته ديدم يکيش اسمش Toni بود. اون يکی هم ننه ش بود. (البته راستش جفتشون فقط يه تيکه از پتوی بهم ريختهء تختم بودن). بجز اون، ننهء منم بود که داشت تو باد رخت سوار بندها ميکرد. کلاغام از دور صدای قاروقورشون ميومد. با شکم من کاريتون نباشه.

WAKE UP!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

this dream stopped?
=-=-=-=-=-=

کسوف که معادل پارسی بجای پريوده. يه تيکه از مصاحبهء Therion گذاشته. من قبلا ها شنيده بودم therion تو يکی از شعراش ميگه : گلشن راز!!! . يا شايد هم ذات شيطان!!! راستش خودم نشنيدم. ولی با اين مصاحبه بعيد نيست شايد هم گفته.

اينجا هم که خيلی داره جای رديفی ميشه؛ يه چيزی باحالتر از unnamed که اخبار ميذاشت و مصاحبه ترجمه ميکرد... مصاحبه با کری کينگ.(که خوب ريده به linkin park). قسمت اخبارشو ميتونيد هر روز بريد بخوونيد مستفيض شيد. ضمنا راجع به گروههای متال واقعی و رديف کار ميکنه. وقتی بزرگداشتشو گذاشته Death و The Doors. پس چيز رديفيه.

نامهء سيد ابراهيم نبوی به آقای خامه ای
«خامه اصطلاح ايناييه که آب چاه های شهر رو ميکشن بالا. خامه گل و گه و شاش باهم قاطی شده س.»
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:۱٠ ‎ب.ظ روز دوشنبه ٢ تیر ،۱۳۸٢

دار و مدار ما همينه

روی خاکريز کنار جادهء بين شهری، به يک دکل بزرگ برق تکيه داده ام. بجای اينکه سيگار بکشم؛ يکی از انگشتانم که از بقيه تيزتر است را ميکنم توی پشت سرم و ميخارانم.
يادم مياد بچه که بودم توی سنهای ده يا کمتر. موقع سفر؛ آنقدر از پشت شيشهء پنچره ماشين به اين سيمهای برق که دايم پايين ميرفتند و بعد دوباره بلند ميشدند و وقتی به دکل ميرسيدند بالاترين نقطه بودند و بعد دوباره؛ نگاه ميکردم که خوابم می برد. يادم ميايد يک بار توی همين خوابها، کابوس ديدم. يک صدای بوق توی تمام خوابم بود و سيمهای برق انگار شلاق ميزدند روی هرچيزی که ميتوانستند. کلاغهای روی سيمها، منقارشان را از کتاب سمفونی مردگان بيرون مياوردند. داد ميزدند: برف. برف. بعد مثل يک گلولهء گليِ برفی نيم تنه ميافتادند پايين. دستم نميسوخت يا ميسوخت يا هرچی که دلم بخواهد. هنوز تابلوی نامفهوم و محو راهنمايی رانندگی ايکه ديده بودم يادم است.
داشتم ميگفتم که بجای سيگار کشيدن، پشت سرم را ميخارانم. و بعد يک کوپهء تله کابين ميافتد جلوی پايم. ميخزد. و مورچه ها روی قطار اسباب بازی از ريل خارج شده رد ميشوند. درست است که دکل خيلی يغور است ولی راحت توی اين داربست پايينش جا شده ام.
يادم ميايد همون موقعها وقتی خيلی بچه بودم؛ شب از خواب بقصد شاشيدن بيدار شدم. خيلی تاريک بود و بايد از راهروی طولانی ای رد ميشدم؛ بخاطر همين کليد چراغ را زدم. اونوقت همهء خانه روشن شد. نه! همهء شهرک روشن شد. برقا آمده بود. هنوز تابلوی روی ديوار يادمه که توی نور داشت رنگ ميگرفت.
حالا يک شادی پوچ از آن موقع مانده. روی تختم خوابيده ام و زل زده ام به پريز برق که روی ديواريست که چسبيده به تختم. انگار همهء اين مدت همخوابم بوده با چشمهای سياهش و پيچی بين آن دو.
يادم آمد بچه که بودم از دست زدن به پريز برق ميترساندنم. حالا فکر ميکنم کسی در جايی دارد انگشتی ش که از بقيه تيزتر است را توی سوراخ پريز ميکند و مدار برق مثل حلقهء دار؛ دايرهء کامل ميشود. يک دايرهء بستهء کامل.

حالا موندم اسمشو چی بذارم :
Perfect Circle Biography بذارم يا جاده بن بست يا مداربسته يا مادرجنده يا گياه گزنه بذارم که توی نوشته ازش اسمی نبردم. يا بذارم High & Low که شبيه لورل هاردی بشه اسمش. يا به سلامتی امشب بذارم پانچ يا مثلا باحال شم بذارم شاخه های شکستهء برق يا نخستين بخت کوچک من يا داربست.

زنت مرد
خوب خوب به کيرم
يکی بهترشو ميگيرم
بابات مرد
خوب خوب به کيرم
يکی بهترشو ميگيرم
بچه ت سقط شد
خوب خوب به کيرم
يکی بهترشو ميگيرم
کيرم تو روحت
خوب خوب به کيرم
يکی بهترشو ميگيرم
کاندومت جر خورد
خوب خوب به کيرم
يکی بهترشو ميگيرم

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:۱٦ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٢۱ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


Gallow's pole

توی گويا يه همچين مقاله ای بود، منم ديدم خيلی وخه از مردار چيزی نگفتيم، بی کم و کاست پيستش کردم اينجا.
«««عمـــــــــل الهي

ترجمه مصاحبه ي گاردين با جلاد عربستاني

http://www.guardian.co.uk/g2/story/0,3604,971528,00.html

محمد سعد البشي، هر روز بيش از ۷ نفر را گردن مي زند.
« برام اهميتي نداره، ۲تا، ۴تا، يا ۱۰تا. تا زماني که اراده ي الهي رو جاري ميکنم مهم نيست چند نفرو اعدام ميکنم. »
البشي کارش را از يک زندان در طائف شروع کرد. آنجا کارش دست بند يا چشم بند زدن به زندانيان قبل از اعدام شدنشان بوده است.
« اين پيش زمينه باعث شد ميل به جلاد شدن در من بوجود بياد.
وقتي اين منصب خالي شد من درخواست پذيرش دادم و بلافاصله قبول شدم. »

اولين کارش را در سال ۱۹۹۸ در جده انجام داد.
« گناهکار، با دست و پاي بسته و چشمبند به چشم ايستاده بود. با يک ضربه ي شمشير سرشو قطع کردم. سرش چندين متر اون طرفتر پرتاب شد.
عصبي بودم. آدم هاي زيادي داشتن تماشا ميکردن. هر چند اين اضطراب ناشي از نگاه کردن مردم ديگه از بين رفته. »
او ميگويد موقع کار آرامش دارد چون در حال انجام عمل الهي است.
« خيلي ها که به عنوان شاهد، صحنه ي گردن زدن رو مي بينند غش ميکنند. من نميدونم اگه دل ديدن اين صحنه هارو ندارن براي چي ميان. چي؟ خودم؟ من خيلي راحت مي خوابم.»

آيا او فکر ميکند که مردم از او ميترسند؟
« ما توي اين کشور، جامعه اي داريم که خوب ميفهمند قانون خدا يعني چي.
هيچ کس از من نمي ترسد. من خويشاوندان و دوستان زيادي در مسجد دارم. من هم مثل بقيه يک زندگي عادي دارم. کارم هيچ مشکلي براي زندگي اجتماعيم بوجود نياورده. »

قبل از هر اعدامي او نزد خانواده ي قرباني ميرود و از آنها ميخواهد قاتل را عفو کنند.
« من هميشه، تا آخرين دقيقه، اين اميد رو دارم و دعا ميکنم که خدا يک زندگي تازه به
گناهکار ارزاني کند. هميشه اين اميدو زنده نگه ميدارم. »

البشي فاش نميکند که به خاطر هر اعدام چقدر پول ميگيرد و ميگويد اين يک توافق محرمانه با حکومت است. ولي اصرار دارد بگويد انعامي که ميگيرد اهميتي ندارد.
« افتخار من اينست که حکم خدا را اجرا ميکنم. »

به هر حال، او فاش ميکند که شمشيرش چيزي حدود ۲۰۰۰۰ريال سعودي (تقريبا ۳۳۰۰ يورو) مي ارزد.
« اين شمشير هديه اي از طرف حکومته. من ازش مراقبت ميکنم و هر از گاهي تيزش ميکنم و اطمينان حاصل ميکنم که لکه هاي خون روش باقي نمونده باشه.
اين شمشير خيلي تيز هست. مردم شگفت زده ميشن که با چه سرعتي سر رو از بدن جدا ميکنه. »

« همينکه قربانيان وارد ميدان اعدام ميشن، خودشونو از قبل تسليم مرگ کردن. هر چند ممکنه هنوز اميدوار باشن که در آخرين دقيقه از طرف اوليا دم بخشيده بشن.
تنها گفتگويي که بين من و اعدامي ها صورت ميگيره اينه که من ازشون ميخوام شهادتين رو بخونن. با قرائت شهادتين، فکر و دل اونا مشغول ميشه.
وقتي زندانيا به وسط ميدان اعدام ميرسن نا و توانشونو از دست ميدن. بعدش من حکم اعدامو ميخونم و در يک چشم به هم زدن گردن زنداني رو ميزنم. »

بي شک او تعدادي از زنان را هم اعدام کرده است.
« علي رغم اينکه من از خشونت عليه زنان بيزارم ولي وقتي پاي حکم الهي در ميون باشه، حتما اونو انجام خواهد داد. »

تفاوت زيادي بين اعدام زنان و مردان وجود ندارد جز اينکه زنان بايد موقع اعدام حجاب داشته باشند و به جز البشي کسي اجازه ندارد به آنها نزديک شود.
براي اعدام کردن زنها او ميتواند از اسلحه هم استفاده کند.
« بستگي به اين داره که خود اونا کدومو انتخاب کنن. بعضي وقتا ميخوان من از شمشير استفاده کنم و بعضي وقتا هم از اسلحه. ولي بيشتر وقتها اعدام شدن با شمشيرو ترجيح ميدن. »


به عنوان يک جلاد باتجربه، البشي ۴۲ ساله،‌ وظيفه ي تربيت جانشين را هم عهده دار شده.
با افتخار ميگويد:
« من پسر ۲۲ ساله ام، المساعد‌ رو، با موفقيت به عنوان يک جلاد آموزش دادم و او براي اين کار تاييد و انتخاب شد.»
آموزشها روي نکاتي مثل اينکه چطور شمشير را در دست بگيرد و به کجا ضربه بزند، متمرکز شده بود و البته بيش از اينها، شامل مشاهده ي عملي اعدام براي کارآموز بود.

کار يک جلاد همه اش کشتن نيست. بعضي وقتها ميتواند قطع عضو هم باشد.
« براي قطع عضو، به جاي شمشير از يک چاقوي تيز مخصوص استفاده ميکنم.
وقتي ميخوام دست رو قطع کنم از مفصل قطع ميکنم. ولي در مورد پا، اوليا امر برام مشخص ميکنن که از کجا قطع کنم و من هم تبعيت ميکنم. »

البشي خودش را مردي خانواده دوست توصيف ميکند. وقتي ازدواج کرد که جلاد شده بود و همسرش اعتراضي به شغلش نداشت.
« اون فقط از من خواست که با دقت فکر کنم.»

« فکر نميکنم همسرم از من بترسه. من با عشق و مهرباني با خانوادم رفتار ميکنم. وقتي از اعدام برميگردم اونا از من نميترسن. بعضي وقتا حتي در تميز کردن شمشيرم به من کمک ميکنن. »

پدر هفت فرزند، پدربزرگ هم شده.
« دخترم، پسري به اسم حزه داره که مايه ي فخر و شادي من هست. »
ادامه ميدهد:
« بعد از اون، پسرام هستن. بزرگترينشون سعد هست.
و البته مساعد، کسي که جلاد بعدي خواهدبود. »
»»»
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٠:٠۱ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٢٠ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


رنه مگريت

اسم اثر Blank Check است. هرچند هيچ ربطی نداره ولی يه چيزی تو مايه های عکس بغل دست توی ديمونيا.


اينم اسمش The Rape است. ۱۹۳۴.



-=-=-=-

بريم پيش خانواده های داغدار (بر وزن آتيش دار) سيگارامون رو روشن کنيم، بعد صبر کنيم موقع مجلس ختم بريم خونه شون، شب جنده داری کنيم. فرداشم ميايم بيرون از ملت که رد ميشن ميپرسيم: داداش، شاشخونه کدوم وره؟ ...(بعد که نگاه بدی کرد ادامه ميديم... نه که فکر کنی ها ... ميخوام نماز بخوونم.)

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:۳۱ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ٢٠ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


سياست

من امروز با سايه ام دست دادم. شايد اين منظره کمی برايتون عجيب باشد که کسی بعد از طی مسيری - که سايه اش هم طبيعتا دنبالش ميامده - ناگهان بايستد؛ برگردد و با سايه اش دست بدهد. حالا حتما دوست داريد بدانيد بعدش چه اتفاقی افتاد. راستش موقعی که داشتيم دست ميداديم؛ چند نفری هم دور و برم رد ميشدند. يکی فکر کرد دست گدا را گرفته ام و دارم از زمين بلندش ميکنم. يکی فکر کرد دارم با اين خائن بدذات پيمان ميبندم. ولی بين اينها يکی بود که رو کرد بمن گفت : لبخند بزنيد لطفا. و بعد در يک چشم به هم زدن محو شدم. فلاش دوربين کار خودش را کرده بود.
«« نه نميرم ‌»»

-=-=-=-=-
ديروز يکی از فاميلها ميگفت : يکی بود باسم آميرزا که دايم به پيغمبر و خدا فحش ميداد. يه بار بهش گفتم چرا همچين ميکنی. گفت خوب ديگه. بعدها خورد. ضربه شو ديد. واقعا هم ديد.
امروز يکی ديگر از فاميلها ميگفت: فلانی يادته؟ چند وقت پيش بالاخره رفت مکه، بيچاره مُرد.!.

راستی يه بيوگرافی از Sex Pistols, Venom توی music gods نوشته شده.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۸:۳٧ ‎ب.ظ روز جمعه ۱٦ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


ترس از پيشروی در خاک دشمن

لبهای خميدهء درخت وقتی کنارشان آتش روشن کرده ايم، نجوا ميکنند.
از کنار سنگينی زخم روی پيشانيت، شراره های آتش رد ميشوند.
فکر ميکنم هنوز چند تيکهء نرم سبک ديگر بايد از پيشانيت بلغزند.
و باد ميوزد. همراه با جابجا شدن ستاره ها ميوزد. سنگين ميوزد.

نبود چيزی توی مسير خاکی ای که يادت مياد.
ريزش کوه در بيابانی پوچ وخالی،
صدای توهم منفی تصعيد،
دو دختر نشسته اند، با ماشين زمان در بينشان

شکست جادوی ديرينه با بستن يک نخ سفيد
که چند وقت بعد بواسطهء باد جدا ميشود.
چه کسی داد زد: از من دورش کن.
وهنوز صدای نجوای لبهای درخت.

-=-=-=-=-=-=-

فردا قايق کوچک پلاستيکی بيمصرف روی آب کرال ميرود.
پرتابش کن. پرتابش کن. ناخن لاک زده را.
وچيزی که يادت نمياد... ميدونی چی را ميگم.
تشنگی مفرط از نوشيدن زياد. گاز گرفتن لپ از داخل.

گلها برای منه؟ با تُف رويشان؟
زردی خوردشيد را ببين از کجا سربرآورده.
گمانم ميتوانست خواب باشه.
حيف که تيکه هايش شکسته.

توی نور زير پُل؛ شناور بوديم با چند نفر ديگر
سخت گيری نکردم. تابلوهای روی ديوار زيادند.
جلد دفترم وقتی دستمه، صدای چسبناک ميدهد.
تلفن درگير زير حجاب دستهای لبهای درخت.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٥۳ ‎ق.ظ روز پنجشنبه ۱٥ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


کمی حقيقت بچش

من تمام ديشب، داشتم از توی کاسهء توالت دانه های زيپ شلوارم را جمع ميکردم. و مدام بيشتر از حدی ميشدند که فکرش را ميکردم. اينجا نبودم. يک جای تاريک و دور بودم.

=-=-=-
اين قزميت دوباره داره مينويسه. پس بشتابيد تا نمازتون باطل نشده!!!
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:۳٧ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۱٢ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


در توالت اتفاق افتاد


دستگيرهء در را که چرخاندم، نوری که توی چشمم جاحوش کرده بود شکل ميله را بخود گرفت.
آفتابهء فلزی لوله اش را بيرحمانه بسمتم نشانه رفته بود؛ و دائم آنرا چپ و راست ميکرد. نميدانست چپ من راست آنست. شايد هم من خسته بودم و نميتوانستم سر جايم ساکن بنشينم. بهرحال بهش گفتم : خوبی ای، بدی ای ديدی ببخش.
خطوط توی آينه گم شدند. حالا تصاوير مثل تبليغات روی کاميونی که در سفر جاده ای می بينی، ظاهر ميشدند يا بهتر بگويم رد ميشدند.
چراغ را که روشن کردم، صدای لولای روغن نخوردهء در آمد.
در اتاق اتفاق افتاد

چيز سبکی افتاد؛ انگار کار باد بود. چيز ناشناخته شکل پشه را بخود گرفت.
خودم را ترساندم. برای دانستن همه چيز، بايد ظرفيتش را داشته باشی. موقع خستگی راحت ترين کار ترسيدن است. به خودم گفتم : خوبی و بدی هر دو بيشتر و بيشتر.
هميشه بازيگرها و بازيکنها دوست داشتنی اند. فقط چون حرکت ميکنند يا بهتر بگويم، بازی می کنند.
راه را به روی باد بستم. صدايش خوب توی گوشم جا افتاد.
همين جا اتفاق افتاد

من چقدر از آدمها ميترسم. از صورتهايشان که بزرگ و کشيده، با کمی لبخند هر طعنه ای که بخواهند ميزنند.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:٢٢ ‎ق.ظ روز شنبه ۱٠ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


زيبا زی، شاد زی، مثل آدم گها زی.

چه باحال من الان کشف کردم که آهنگ Ariel گروه Rainbow عين Fear is the key ی Iron Maiden است. پيدا کنيد دزد را. جالبه جفت آهنگام ۵:۳۶ ثانيه اند. (اگه ميانگين بگيريم!).

فردا کنسرت زیبازی است. امير کبير. منم طبق معمول بليط ندارم. بابک رياحی پور باسيسته. آهنگاشونم کسشرن. و اينکه ميگم، واقعا هم کسشرن. کسکشای جقی اومدن شعرهای «مولای ما» مولوی رو (کسشراشو) خووندن. تريپ دامبول راک. تنظيم نهاييشم، شهرام شعرباف (کسخله بود تو اوهام) کرده. پخش و تبليغ و اين چيزاشم کار کسکش (بتهوون w.c.) است.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٦:۱۱ ‎ب.ظ روز دوشنبه ٥ خرداد ،۱۳۸٢
تگ ها :


کسخليااا الله

بچه ها ميخوام براتون يه قصهء قشنگ بگم که راحت بگيرين بخوابين. قصه دوست ندارين؟ باشه، پس چيستان ميگم که تا صبح روش بشينين فکر کنين‌ :
چيستم من؟
دو تا پا دارم. دو تا هم دست دارم.
گاهی کير منو ميخورين. گاهی کيرمم نميدم بخورين...
-=-=-=-=-
راستی من ديگه زن و بچه گرفتم . ديگه وبلاگمو آپديت نميکنم.
يا کيرمو بردم توی اين سفينه فضايي ها که با سرعت نور ميرن، بعد الان کلی حجمش زياد شده، نميتونم جلوی مانيتور بشينم. ديگه آپديت نميکنم.
يا ديدم که همچين انِ دهن سوزي هم نيستم...
-=-=-=-=-
موقع بيداری، پشه از نزديک رد ميشه، کاميون از دور. موقع خواب...
-=-=-=-=-
راستی توی اون کس شر ه بود، نفرت زير سايهء درخت، منظورم از قايق، اميد و خدا و اينجور چيزا بود. که خودش مرده بود ولی موتورش غريق نجاتمون بود...
-=-=-=-=-
ببينم سهيل، اين سايت زرتشت.تی کی ت چرا هيچوقت کار نميکنه؟
ببينم پينوکيو، اين گيره چی شد؟
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٠٥ ‎ق.ظ روز دوشنبه ٥ خرداد ،۱۳۸٢

Beat place to Shoot your load

يه نظرخواهي از حدود ۱۵۰۰ نفر شده که جالبه‌:
از همه بيشتر دوست داريد آبکيرتونو کجا بريزيد؟

Hair 0.60% (11) مو
On her Ass 2.34% (43) روی کونش
Stomach 3.42% (63) کمر
Sweat Sock 4.18% (77) جوراب عرق کرده
Girlfriends roommates panties 5.76% (106) لباس هم اتاقيش
Tits 7.99% (147) پستانها
In her Ass 9.18% (169) توی کونش
Face 11.90% (219) صورت
Mouth 26.25% (483) دهن
Pussy 28.37% (522) کس

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٠٢ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ۳۱ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

ترجمه بدی نشد.

ماهی حل شدنی (آندره برتون) Andre Breton Soluble Fish
=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-= =-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=

زمين زير پايم، چيزی نيست بجز يه روزنامهء هنگفتی که تايش هنوز باز نشده. گاهی يک عکس نزديک ميشود، کنجکاوی ای وصف ناپذير است، و از گلهای آنجا بطور يکسانی بو بلند ميشود. بوی خوبِ، جوهر چاپگر. من در جوانيم شنيدم که گفته شده که بوی نان داغ برای افراد مريض تحمل ناپذير است، ولی تکرار ميکنم که گلها بوی جوهر چاپگر ميدهند. درختها خودشان تنها قطعه های خبری رتبه پايينِ کم و بيش جذابی اند: يک آتش سوزی در اينجا، يک خروج قطار از ريل در آنجا. در مورد جانوران وضع اينچنين است. خيلی وقت است که دست از تجارت آدمها برداشته اند؛ با چنين پسينه ای، حالا ديگز زنان فقط روابط تصادفی دارند، شبيه پنجره های مغازه در صبح زودند وقتيکه پنجرهء سر ميزآرايش به خيابان ميرود تا تاثير موجهای روبان را ببيند، چفتهای در، چشمک فريبندهء مانکنها.
بيشتر اين روزنامه ايکه دارم نگاهش ميکنم اختصاص داده شده، صحبت عادلانه، با گردشهای کشتی و مکانهايی در کشور برای تعطيلات. يک ستون که جای خوبی را در بالای صفحهء اول اشغال کرده. اونجا گفته شده، مخصوصا، من فردا بايد به قبرس بروم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اگه اين کتابو کسی داره يا کسی ميتونه جور کنه صداش در بياد.
--------------------

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ
اون متن شوک الکتريکی رو هم چند تا توضيح بدم که بهتر بشه فهميدش :
اون دو نفر بالای سرم، روپوششون سفيده، اونيکه حرف نميزنه حتما درجه ش کمتره و احتمالا بشه نتيجه گرفت که پرستاری چيزی باشه. منگنه تو دستش چيکار ميکنه؟ خوب هيچ کاری نميکنه، اينجا برای اينکه بشه فهميد قضيه چيه بايد به اسم داستان مراجعه کنيد. بله. و فشار برق اونه که باعث ميشه فکر کنم دارند منرا جمع و باز ميکنند.
اگرم دقت کنيد ميبينيد که هر جمله در ميون يه صدايی مياد که کمک ميکنه آدم از جريان سر در بياره.
بعد گفتم منو مثل دکمه انداختند، منظورم اين بود که لباس تنم کردند. اجازه دادند پاهايم را دراز کنم يعنی من را روی يک براون کارت گذاشتند. همه چيز بجز من سفيده، يعنی لباسرو تنم کرده اند وبردنم توی بيمارستان.
خلاصه که متن سختيه. اون مردی هم که آخر شنها دارد جلوی من از دهنش کف ميريزه کسی نيست بجز خود دريا که مثلا تشبيه شده به يه آدم غشی.
حالا يه بار ديگه بخوونيدش. خودتونم ان نکنيد.
اون چهار انگشت شست هم خودم نفهميدم وقتی نوشتمش ولی احتمالش هست که پايان باشه که اومده منو برداشته.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:۳٥ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ۳٠ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

کسخلارو باش چی سرچ کردن

angel. سکسی سکس sex murder دختران عکس حشری کون سکس+عکس وبلاگ گلهای داستانهای dani lesbian gay 1 hedayat پورنو عکس+سکس حمام
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٦:٢٥ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٧ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

يه متن سخت باسم مثلا شوک الکتريکی چطوره؟

من دمر خوابيده بودم، دو نفر بالای سرم ايستاده بودند. آنيکه حرف نميزد، منگنه را رويم گذاشت و فشار داد. جمع شدم، دوباره باز شدم. حتما خوب کار نکرده بود.
صدای آژير آمبولانس و چيزهای ديگه.
من را مثل يک دکمه انداختند. بمن اجازه دادند پاهايم را دراز کنم، و چقدر همه چيز بجز من سفيد است.
صدای منشی بيمارستان و چيزهايی از اين دست.
الان ميدانم دوستانم که بيايند، به من سيگار تعارف ميکنند و يکيشان شيشهء الکلش را در محلول سرمم خواهد ريخت.
صدای اين دستگاهها که نوار قلب را ميگيرند.
تلفن همراه که داشته باشی، تا آخر آن دنيا هم ولت نميکنن. لطفا بعد از شنيدن بوق، پيام خود را بگذاريد.
صدای ممتد همين دستگاهها که با صدای آدميزادها درهم ميپيچد.
ياد وقتی افتادم که راهپيمايی ميکردم، شنها که تمام شد، مردی روی زمين افتاده بود. غش کرده بود. از دهانش کف ميريخت. و من آنجا جلوی او بودم.
صدای امواج دريا که روی ماسه ها ميکوبند.
ياد مترو افتادم، انگار حلقه های فيلم داشتند از پنجره های مترو ميگذشتند.
و دقيقا همينجا بود که جيغ ايست و صدای قطار در هم فرو رفتند.
بازرسی از کير من. مرده شور ها هم عجب سليقه هايی دارند، نگاه کن برداشتن بردنش.
صدای شلنگ توی سوراخهای بدن.
ولی چرا چهار انگشت شست توی دو دست در هم گره خوردهء من است؟ و چرا آرام پايين ميروند، درست مثل باز شدن گلبرگ؟
صدای بسته شدن دهان گل گوشتخوار.

this is the end, beatuiful friend


  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٦:٠٥ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٧ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

Gorguts

گروه ‌‌Brutal Death Metal کانادائی. مثل Cryptopsy, Martyr, Kataklysm که با هيچکدومشون حال درست حسابی ای نميکنم. ولی ترک دوم اين آلبومش خوب حس ميده. اينا همش مربوط به آلبوم اوليشونه، درامر آخرين آلبومشون (Steve MacDonald) هم همين اواخر(نيمسال پيش) خودکشی کرد. (خودشو ۲۱ اکتبر ۲۰۰۲ دار زد، چون چند سالی افسرده شده بود).
Gorguts
Album : Considered Dead
Track : 2
Name : Stiff And Cold
سفت و سرد
=-=-=-=-=-
از شر اين گهدونی يخی
ميميرم يا زنده ميمونم؟
بسته به نظر کوهستان داره
که چی پيش بياره

هر چی بالاتر ميرم
يخی که داره يخ ميزنه
شديدتر ميشه و
گيجم ميکنه

پشت سرم
بهمن هولناکيه
غلام اين کوهستان
خواهم شد

(سولوی Luc Lemay)
سرمازدگيم تيکه های بدنمو ميبُره
بازوی بدون دست باقی ميذاره

نظاره ميکنمش
بدن يخ زده مو
آروم ميچرخونمش
سفت و سرد

بوی گند شيرين رو
توی نفس باد بو کن
نفس کرکسهای گمشده
توی برفها

Gorguts
Album : Considered Dead
Year : 91
Track : 03
Name : Disincarnated
تجسم نشده شده
=-=-=-=-=-=-=-
اين شعرش ديگه خيلی روح آلود بود. فقط اين جمله ش قشنگ بودش :
Only incarnation can now bring me back
To mankind
الان فقط تجسم ميتونه منو به نژاد بشر برگردونه

Gorguts
Album : Considered Dead
Track : 4
Name : Considered Dead
مردهء بررسی شده
=-=-=-=-=-=-=-=
اينم اين جمله ش خوبه فقط :
Try not to close your eyes
Cause death will be to life a deadly lie
سعی نکن چشماتو ببندی
چون مرگ، يه دراز کشيدن کشنده ميشه
«Deadly lie ميتونه دروغ ملال انگيز هم باشه»

ديگه ايشون توی همهء شعرهای ديگه ش ميميره ولی درک ميکنه با جسدش چيکار ميکنن. يه موضوع کليشه ای گه تکراری که خودشون فهميدن ديگه حال نميده، ترک هفتمشونو Instrumental زدن باسم هدر دادن جاودانگی.

گروه کيان؟
GORGUTS are:
Luc Lemay: vocals, lead guitar, acoustic guitar همه کاره هيچ کاره و عضو ثابت
Sylvain Marcoux: lead guitar
Eric Giguere: bass
Stephane Provencher: drums

ولی چی اين آلبوم باحال شده؟ اينکه توی ترک دهم (آخری Inoculated Life) آقای James Morphy (که خودتون بهتر ميدونيد، گيتاريست Death, Cancer, Obituary بوده) تشريف آوردن سولو زدن. و چی ريده به اين آلبوم؟ خوانندهء مهمان، آقای Chris Barnes خوانندهء Cannibal Corpse و Six Feet Under.

پايان بخش کسشرات پتياريم امشب :
Normal Children's birth, some could be painful at
times
As the newborn rise, slowly all the pain will die
-------------------------------------------------------------------------------------------------
به anus هم سر بزنيد. اطلاعات رديف متال خوب داره.
ضمنا اينجا ليست موسيقيدانهايی که خودکشی کردن رو نوشته.
اينم کير موزيک.!.
مصاحبه با ManOWar در سايت راکستان.
نشريه الکترونيکی پرسه هم گاهی کسشرهای مربوط به متال ميذاره.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٤۱ ‎ق.ظ روز چهارشنبه ٢٤ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

ايست! وگرنه شليک ميکنم.

شت. الان دارم لدزپلين سال ۱۹۹۸ گوش ميدم، چه حالی ميده. خوب اونقدر که يادم رفت چه کسی ميخواستم بگم. اممممممم؟ گمونم ميخواستم فحش بدم؟ هنننن؟ يا نه يه بحث خيلی جدی ای بود. بذار ببينم اونور چيه...

۱۰۱ قانون برای کسائی که میخوان بلک متال واقعی باشند:

101 RULES OF BLACK METAL


by Harry and Steve of Kail

1. Don't be gay.
2. Be "true".
3. All people who aren’t "true" are gay.
4. Be grim.
5. Be necro.
6. Be simultaneously grim and necro if at all possible.
7. Break things while being grim and necro.
8. Don't have fun at concerts. Stand around with arms crossed.
9. Repeat all above while denouncing organized religion in any form.
10. Never ever, EVER under ANY circumstances...
11. ...Listen to Peccatum.
12. When someone asks you if you enjoy the music of Mayhem, point out that you only enjoy the music of "the true" Mayhem. Maniac is gay
14. Don't be Dani Filth.
16. Don't be Dani Filth.
17. When your mom tells you to take out the garbage tell her that you're too metal to remove refuse.
18. Run for it!
19. Sodomize a virgin whore.
20. Sodomize anything that is not male. (Fuzzy things look out!)
22. When in doubt, say "True Norwiegian Black Metal!"
24. Turn any cross you find upside-down.
25. Nipple twisting is not a blackmetal activity..
26. Write a cult, underground, grim and necro zine. Feature only interviews with bands no one has heard of, even "true" blackmetallers.
27. Never ever, EVER, EVER be open-minded.
29. a) paint face. b) go in woods. c) act like troll.
30. Don't be Mortiis (or Dani Filth).
32. Don't make jokes only your mom would get.
33. Don't make jokes.
34. When in doubt, scowl with eyes downturned.
35. Don't eat Marshmellow Peeps.
36. To producers of black metal albums: remember...no low end! If it doesn't hurt to listen to, it can't be "true".
37. Make sure that no less than half of the musicians on your album are "session" members.
42. When asked by a non true BMer what BM is, say something like, "BM is the raw essence of pure black evil in man", in any case, make sure that by the conversations end, the other person still has no idea what black metal is.
43. Drive one of your band members to suicide, and claim he died because of the "mainstream" "infecting" the "scene".
45. When it flops say that you meant it to fail cause anything less wouldn't be "true".
46. Have a side project. Ensure that all other members of your band also have side projects.
47. Fill out the other slots in your other member's side projects as "session" musicians.
48. Record everything in the same studio with the same producer/instruments/equipment/etc.
49. Make sure your album cover never consists of more than three colors (color options allowed: grey, black, white).
50. Publicly state that your band is "non-religious", then use the word "Satan" over 400 times on your one-song thirty-minute album.
53. Never say "friggin".
54. Never finish anything you start.
55. The word "Hail" is the only appropriate greeting whenever greeting someone "true".
57. All logos must include illegible writing and at least one inverted cross and/or pentagram. This is non-negotiable.
58. When referring to sex with a Metal Chick use only the terminology "sticking my clouded frost-spire into her gates of attrition".
59. Design complex logo for your grim black metal band on binder paper in the middle of math class.
60. Accept every interview you're offered...then pretend that you really don't enjoy being interviewed.
68. Refrain from using keyboard smilies when communicating via the Internet. Single acceptable smily: -(
69. Why isn't the word "Northern" in your album title yet!? Get to it! Amatuers...
70. Spelling things correctly is neither grim nor necro.
71. Norsk Arysk Blak Metal! Rahhh!!
72. No matter where you're from, pretend you're from Norway and therefore 'true'.
73. Don't be Dani Filth. (I think that's clear)
76. @#%$, I'm talking to myself again.
80. Create inverted crosses in all possible instances. Suggested tools: Drum sticks, twigs, pool cues, pencils, etc. (See also "clouded frost spire")
81. Profess publicly that you are a Satanist and add that you are in touch with Norway's ancient Pagan past. Pretend that somehow those two facts make sense in conjunction.
82. Stick your dick in the mashed potatoes.
83. Don't make Beastie Boys references.
84. Don't make references.
85. Satanus. Huh huh huhuhuhuh.
88. As we all know, women have no place in the homoerotic world of black metal, but if your girl friend still won't stop bugging you about wanting to be involved in your band, give her a lame spoken word part or something.
89. Never form a band containing you, your wife and/or girlfriend, and some gay looking guy. (See also: rule 11)
90. Go to bed when your mom tells you to.
91. If it's rare, it must be good. Order it immediately.
92. I will not add that as it is not metal enough.
93. Are you metal enough to be reading this?
94. Own every Darkthrone release. Listen to exactly none of them.
101. You mean to tell me you read this whole thing when you could've have been prancing about in the forest with an axe? For shame! For shaaaaame!!

منبع
اون جملهء عنوان هم هيچ ربطی نداشت. يه بحثی بود بين من و کيرم که احتمالا برطرف شده تاحالا.
------------------------------------------

و حالا اگه دوست داريد يک متال هد واقعی و رديف باشيد بايد يه سری چيزهائی ياد بگيريد : پس وقتو بيشتر تلف نکنيد، بريد اين ۳ صفحه رو بخوونيد. مخصوصا صفحهء سومش، من که نميتونم نخندم.
اگه معنی لوگوهای گروههای خفن متال رو هم ميخوايد ياد بگيريد يه سر بزنيد اين گهدونی. اگه خيلی داريد حال ميکنيد خودتون جاهای ديگهء سايت رو هم بالا پائين کنيد.
-----------------------------------------
راستی تريپ اين گيره چی شده؟ ضايه خايه شد گيره هم کير شد رفت.؟؟؟
-----------------------------------------
آنارشيستهای جهان متفرق شويد
-----------------------------------------
ضد زن :
"A misogynist is a man who hates women as much as women hate
each other." -- HL Mencken
هرگونه ربطی بين اين پست با پست آخر وبلاگ قوهای سفيد رو نفی ميکنم.
-----------------------------------------
آلبومه تموم شد. يعنی من ۵۸ دقيقه داشتم روی اين پست کار ميکردم. جل الجالق.
راستی ميدونيد معانی SexMurderArt بجز آهنگ Slayer و فيلم Jorg Buttgereit چيه؟ يکيش ميتونه جلق باشه : سکس که هست. قتل ۶ ميليارد از بچه هاتم هست (در مورد آقايون). هنر هم که هست- کاردستيه ديگه.
يا ميتونه مخفف S.M.A يعنی Sherkate Mellie Ab o fazelab باشه.
خوب حالا من ميخوام دوباره اين آلبوم Walking into clarksdale رو گوش بدم پس فاک آف.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٦:۱٢ ‎ب.ظ روز شنبه ٢٠ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

مردا نه، زنا نه. توالت عمومي


خبر داغ بدم و برم: کنسرت کهت ميان در سانس آخر جمعه لغو ميشه و احتمالا بجاش برای اينکه گند قضيه بالا نياد، برای يکشنبه تمديد ميشه.!.
ضمنا فروشگاه بتهوون و دژاوو ريده بودن با اين بليط پخش کردنشون. امروز عصر ميگفتن به کل بليتها تموم شده، دژاوو حتی گفتش که شعبه های ديگه ای که بليط ميفروشن هم تموم کردن ولی دارينوش داشت. اين بتهوون الان طوری شده که بهش بگی خجالت بکش ميگه من «خج»شو نميکشم. يا بعبارت دقيق تر کسکش شده.
---------------
امروز درختهای دو سمت خيابون درست مثل ده سال پيش کهنه بودند.
---------------
کهت ميان (که معنيشم مثل اينکه ميگن ميشه ۲۶ امين قسمت ماه) هم تو سايتشون چند تا عکس تخمی جديد گذاشتن بازم. ميگن جمعه سانس اول هم قراره آق همايون موهاشو باز کنه و هد بنگ مفصلی بزناد.
خود سايت توصيف باحالی گذاشته...
Kahtmayan : The 26th place of the moon.
- Ancient Iranians believed in 30 places for the moon in the sky in a month. In each night, the moon was supposed to be in one of them which the 26th one was named Kahtmayan. After Arab's entrance to Iran, the names of these places were changed. Kahtmayan was the only one with no changes. It was because of that the Arabian month is 1 night less than Iranian's and there was no alternate for the night, Kahtmayan..
اونوقت اين دوست خوب بچه ها يعنی اديب وحدانی مياد افتخار ميکنه که بجای گنگ واژهء عربی اصم رو بکار گرفته که گنگ تر باشه. ملت گهی داريم. شريعتی ميرينه به زرتشت . اديب وحدانی ميرينه به فرهاد مهراد. من ميرينم به همه. تو ميرينی به من.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٢:٠٠ ‎ق.ظ روز سه‌شنبه ۱٦ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

Now????????????????


Yeah, c'mon

When the music's over
When the music's over, yeah
When the music's over
Turn out the lights
Turn out the lights
Turn out the lights, yeah

When the music's over
When the music's over
When the music's over
Turn out the lights
Turn out the lights
Turn out the lights

For the music is your special friend
Dance on fire as it intends
Music is your only friend
Until the end
Until the end
Until the end

Cancel my subscription to the Resurrection
Send my credentials to the House of Detention
I got some friends inside

The face in the mirror won't stop
The girl in the window won't drop
A feast of friends
"Alive!" she cried
Waitin' for me
Outside!

Before I sink
Into the big sleep
I want to hear
I want to hear
The scream of the butterfly

Come back, baby
Back into my arm
We're gettin' tired of hangin' around
Waitin' around with our heads to the ground

I hear a very gentle sound
Very near yet very far
Very soft, yeah, very clear
Come today, come today

What have they done to the earth?
What have they done to our fair sister?
Ravaged and plundered and ripped her and bit her
Stuck her with knives in the side of the dawn
And tied her with fences and dragged her down

I hear a very gentle sound
With your ear down to the ground
We want the world and we want it...
We want the world and we want it...
Now
Now?
Now!

Persian night, babe
See the light, babe
Save us!
Jesus!
Save us!


----------------------------------------
چه بامزه. منم زندگی قبليمو چک کردم تو اين چيزی که چشمان نخفته در گور گفته بود و قبر کن بودم. Your profession was that of a digger, undertaker
باحاليشم اين بود که تهش زده بود : Do you remeber NOW?
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٢:٥٢ ‎ب.ظ روز جمعه ۱٢ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

 

چند وقتيه حس ميکنم چيزی توی دستم ميپکه، بعد تو سرم صداش ميپيچه. بنظر شما اين چی ميتونه باشه؟
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱۱:٥۳ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۸ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

 

پيرو استقبال همه گيری که از اين گذاشتن کلمات سرچی شده، من بجای هفتهء بعد امروز اينکار رو ميکنم :
With which key words
1. sex 7
2. سکسی 6
3. جنده 6
4. عکس 4
5. iran 3
6. زنان 2
7. pic 2
8. داستان 2
9. کس+شر 1
10. خانه 1
11. حشری 1
12. دختران+سکسی 1
13. ريخ 1
14. كير 1
15. the 1
16. persianblog 1
17. زن 1
18. کس 1
19. photo 1
20. art 1
21. free 1
22. of 1
23. تا 1
24. دختر 1
25. الاسلام 1
يه متن طولانی نوشته بودم، همه شو پاک کردم.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٥:٥۳ ‎ب.ظ روز دوشنبه ۸ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

The Stooges Reunite


The Stooges are reuniting for their first show in 28 years. Iggy Pop, Ron Asheton
(guitar) and Scott Asheton (drums) will take to the Coachella Valley Music & Arts Festival April 27. Special guest Mike Watt will fill in on bass for David Alexander, who passed away in 1975.

The Stooges reunion comes as the band just completed four new songs, set to appear on Iggy's upcoming album this summer. The disc also features tracks by Iggy solo, with his band The Trolls, and with San Francisco's Green Day.

The Stooges formed in the late ‘60s in Ann Arbor, Michigan aand made their mark with a raw and raunchy punk blues sound.

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱:۳۱ ‎ب.ظ روز یکشنبه ٧ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

 

من تصمیم گرفتم چیزائی که ملت سرچ میکنن میانو هر هفته بذارم اینجا. که هم زود زود آپدیت شم، هم اون مادرجنده هایی که با این لغتها اینجا رو پیدا میکنن بیشتر شن و بیان اینجا به پوچی برسن. بعد من بهشون بگم بدبختای کون پاره من پوچی رو رد کردم شما تازه رسیدین بهش؟ بعد اونا بجنبن خودشو بکشن من از شرشون خلاص شم.
With which key words
1. sex 7
2. عکس 6
3. سکسی 5
4. سکس 3
5. حشری 3
6. free 2
7. جنده 2
8. art 1
9. BIG TIT 1 (احتمالا یه لغت ژاپنیه)
10. کننده 1
11. کونی 1
12. phil 1
13. christ 1
14. خر 1
15. کير 1
16. murder 1
17. SEX 1
18. دختران 1
19. persianblog 1
20. داستانهای 1
21. hedayat 1
22. by 1
23. punishments 1
24. happy 1
25. جنده+کس 1

مقالهء پینوکیو راجع به ترياک تو گيره
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱۱:٥٥ ‎ق.ظ روز یکشنبه ٧ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

يک قضيهء کوتاه

داشتم راجع به Zbigniew Preisner تو اينترنت بالا پائين ميکردم، حوصله م سر رفت، رفتم Lacrimosa گوش دادم، بعد رفتم KaZaA دنبالش گشتم، بجاش برای Lacrimosa-Day of Tears آورد. کسی ربط اين دو تا رو ميدونه؟
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:۱٤ ‎ب.ظ روز جمعه ٥ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

يک داستان کوتاه

ميگفتن همه ش دروغ بوده، ولی من چيزای ديگه ای هم شنيدم.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:٠٩ ‎ب.ظ روز جمعه ٥ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

نفرت زير سايهء درخت

هيچ چيزی حقيقت نداره، حتی آبی که بزحمت راهشو از بين علفای سفت بيابونی باز ميکنه. هيچ حقيقتی وجود نداره، تلويزيون سوخته زير نور ماه فقط برفکهايش رنگی شده. ديگه نميشه چيزی رو تحمل کرد، حتی ديدش. ولی وقتی ميخوای جلوتو نبينی حقيقتی که وجود نداره از گوشه های چشمت بهت چشمک ميزنن، چشمکی ساديستی. مثل اون قصه ايکه معلم دينيمون ميگفت ... ميگفتش که علی(عين) رو يه جنده هه خرش ميکنه ميبرتش تو خونه ش، به يه بهانه های ديگه ای لختش ميکنه و ميگه بايد بکنی منو . علی هم ميره توالت گه ميماله به فلان خودش تا زنه درو براش باز ميکنه و ميره همونجا تو يه حوض ميشوره خودشو. و معلم دينيه ميگفت خيلی کارش درست بوده (ميخواست ثابت کنه که بخاطر آلوده نشدن به گناه اولی ميشه گناه صغير رو انجام داد) . از اينا ياد چيز ديگه ای افتادم که جاش اينجا نيست ولی جاکشش هست...
خيلی خوب هر چی خووندی رو از ذهنت پاک کن. منم کثافتو از دامنت پاک ميکنم.
چه زيبا سروده حافظ :
در مذهب ما کلام حق ناد عليست طاعت که بود قبول حق، ياد عليست
از جملهء آفرينش کون و مکان مقصود خدا، علی و اولاد عليست.
اينارو به عينه از آخر يه کتاب دعا نوشتم، خيلی باحال بود، کلی دعا داشت ولی هيچکدومش کاربرد دعای ختم ناد علی رو نداشت. اين هم دوای دردها بود هم گشايندهء سختيها، هم برای سعادت دنيا و هم برای آخرت همه رو رديف ميکرد. طولانی هم نبود. ۴۰ روز بعد از نماز صبح بايد ۱ حمد ۳ تا توحيد ۱۴ تا صلوات بفرستی بعد بگی الله صمدی .... بعد ۱۰۰۰ بار بايد اسم مولا رو بگی. بعد نوشته بود ان شاء الله در اسرع وقت حاجتتان مستجاب ميشه، آخر سر هم اين شعر رو گذاشته بود.

دردی زير گلو
لاغر شو تا بهت نگن چاقي
اهل شکمی شک دارم بمکی
دردی که وجود نداره
زندگی نيست که جوندهيه
زنيکه چلاق با دستای قهوه ايش
««شترديدی نديدی، ما ردپاشم نديديم»»
درد رو آرزو کرديم، ولی همش وهم بود
سه هجا داره، جندهه حجاب نداره
کلاغ پريد، من پريدم روش
درد ميارزه به لعنت خاندان ناپاکش
پرانتز عقاب هم ميتونست
پياز پوست کنده رو با نی
توی شعراش قاطی کنه
کاری نداری بابا؟
کاری نداری ماما؟
من مردم.


-------

کجا؟
کجا ميری؟
بمون تا تو هم بميري
خدا بزرگه
همهء مارو تو خودش جا ميده
از مرز ردمون ميکنه؟!
----------
قايق مرده
خوب ميشناختمش
موتورش غريق نجاتمون بود
ميگفت بپر اين سمت
خودم شنيدم: بپربپربپربپربپر
موجها راه رو براش باز ميکردن
----------
کدر بود
اينو فقط من نميگم
دوستاش اونجا بودن
اطراف رو ميپائيدن
با خنجر زدمش
موقعيکه جای ريزش خون، لخته هاش خنجرمو تو بدنش نگهداشت.
ميگن جوون مرد.
----------
پرانتز ها
نميذارن حرفام تموم بشه
خوب منم نميذارم
دستم بندازن
دستبند بند باز
برازنده شه.
زرزرزرزر
---------
غرق شدم، بگيد قاری قرآن بياد بالا سرم (اگه تخمشو داره)
مته هه عجب صدائی داشت.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:٠۸ ‎ب.ظ روز جمعه ٥ اردیبهشت ،۱۳۸٢
تگ ها :

کهت مايان

Kahtmayan يه گورهه شامله : خالد سندزاده، همايون مجدزاده، اردوان انزابی پور و يه کسخل ديگه که کيب ميزنه. اينا مثکه ۱۷،۱۸،۱۹ ارديب برنامه دارن کجا؟ تالار فارابی. Prog.Thrash METAL ان . هر کی نياد ريده. چون اکسير گروه رديفی بود اينم بايد رديف باشه. منم با اين همايونه خيلی حال ميکنم. (گروه زاکستر که خیلی دوست داشتن خودشونو با اکسیر مقایسه کنن!).
siteshun : سايتشون گفتم که.
فرا!!! هم qnzert داره ۲۳ ارديب. گيتاريستشونم عوض شده : وبلاگشون.
ضمنا اينم ارتيکولمه تو گيره که میتونید توش Morbid Angel : CAESAR'S PALACE گوش بدید.


-------
Well show me, the way, to the next, whiskey BAAAAAAAAAAAAAAAAAAAAR
aaaaaaaaaaaaaah, dont' asssssssssssss wide(yani kun goshaadi nakon inghade),

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۸:۳۸ ‎ب.ظ روز سه‌شنبه ٢ اردیبهشت ،۱۳۸٢

ههههه

برين اينجای گيره آهنگ Addict ه Slayer رو گوش بديد.
رفيقمون جاشو عوض کرده : No Religion
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ٩:٠٦ ‎ب.ظ روز جمعه ٢٩ فروردین ،۱۳۸٢
تگ ها :

هههه

پينک فلويد و سانتانا آزاد شده ن!!! يعنی کاست با خواننده شو ميتونيد بريد از بقاليا بخريد. که زحمت اينکارو شرکت شيما فيلم کشيده، يادش بخير چه فيلم سوپرائی ضبط ميکرديم روی اين شيما فيلمها. حالا گروه اکسير هم دنبال خواننده ميگرده...

  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۳:۱٤ ‎ب.ظ روز جمعه ٢٩ فروردین ،۱۳۸٢
تگ ها :

ههه

سلام خوانندگان اسکول شده.
اينجا آپديت شد!!!.!!!.!!!.
  
نویسنده : سعيد ; ساعت ۱٠:٤٩ ‎ب.ظ روز چهارشنبه ٢٧ فروردین ،۱۳۸٢